بازدارندگی (Deterrence) مفهومی راهبردی در روابط بینالملل و مطالعات امنیتی است که هدف اصلی آن، جلوگیری از وقوع حمله یا تجاوز یک بازیگر (دولت یا غیردولت) از طریق ایجاد ترس از پاسخ قاطع و پرهزینه است. به بیان ساده، بازدارندگی میکوشد انگیزههای تهاجمی طرف مقابل را خنثی کرده یا کاهش دهد. این مفهوم، که در دوران جنگ سرد به اوج اهمیت نظری رسید، در دوران معاصر پیچیدگیهای بیشتری یافته و از حالت سادهی «دو ابرقدرت در برابر هم» به فضایی چندقطبی، با بازیگران دولتی و غیردولتی گوناگون کشیده شده است. همچنین در اپیزود ۵۱ از پادکست آنارشی، مسئله بازدارندگی با شرح بیشتر مورد بررسی قرار گرفته است.
در این نوشتار، ضمن واکاوی مفروضات اصلی نظریه بازدارندگی، به انواع گونههای بازدارندگی، الزامات تحقق آن، چالشهای موجود در عصر حاضر، و نیز تعامل بازدارندگی با شرایط نابرابر قدرت و بازیگران ضعیفتر میپردازیم.
مفروضات اصلی بازدارندگی
نظریه بازدارندگی بر چند فرض کلیدی استوار است:
1.عقلانیت دولتها: نظریهپردازان کلاسیک بازدارندگی فرض میکردند که دولتها کنشگرانی عقلانیاند و از محاسبات هزینه-فایده پیروی میکنند. بر این اساس، اگر مهاجمی دریابد که حمله، هزینههای غیرقابل جبرانی بر او تحمیل خواهد کرد، از تصمیم به تهاجم صرفنظر میکند. اما آیا همه دولتها عقلانیاند؟
پارهای از شواهد تجربی و پژوهشهای روانشناسی سیاسی نشان داده که بسیاری از رهبران تحت تأثیر پیشداوریهای شناختی، احساسات، ایدئولوژیها و فشارهای داخلی هستند. بازیگران شکننده، دولتهای ضعیف با نهادهای بوروکراتیک نامنسجم یا حتی گروههای غیردولتی مسلح نیز ممکن است برخلاف منطق ساده هزینه-فایده عمل کنند. از این رو، عقلانیت کامل مفروض در نظریه بازدارندگی به چالش کشیده میشود.
2.بازدارندگی دولتمحور: نظریه سنتی بر این اصل بنا بود که دولتها با ساختارهای بوروکراتیک نظامی منسجم، توانایی اعمال تهدیدات معتبر دارند. اما در جهان امروز، همه دولتها چنین تواناییای ندارند. برخی دولتها فاقد انسجام سازمانی، نیروی نظامی کارآمد یا ابزارهای ارتباطی شفاف هستند. در نتیجه، تضمین اعتبار تهدید از سوی چنین دولتهایی دشوار بوده و ممکن است بازدارندگی را تضعیف کند.
3.فرض رقابت دائمی میان دولتها: نظریه کلاسیک بازدارندگی بر این باور است که نظام بینالملل همواره صحنه رقابت است و احتمال جنگ وجود دارد. در چنین فضایی، بازدارندگی ابزاری برای پیشگیری از تحقق این تهدید همیشگی قلمداد میشود. هرچه محیط شفافتر باشد، کارایی بازدارندگی بیشتر است؛ اما با افزایش ابهامات، اثربخشی آن کاهش مییابد.
پیچیدگیهای بازدارندگی در دوران معاصر
در دوره جنگ سرد، بازدارندگی عمدتاً بر محور تقابل هستهای میان دو ابرقدرت (آمریکا و شوروی) میچرخید و پایه آن بر اصل «نابودی متقابل تضمینشده» (MAD) استوار بود. در این فضای دوقطبی، ارتباطات نسبتاً شفاف میان دو قدرت (مذاکرات کنترل تسلیحات و کانالهای دیپلماتیک) تضمین میکرد که هر طرف از هزینههای حمله هستهای آگاه باشد. امروزه اما:
•چندگانگی بازیگران: دیگر فقط دو قدرت اصلی در صحنه نیستند. قدرتهای منطقهای، دولتهای شکننده، بازیگران غیردولتی و گروههای تروریستی یا شبهنظامی نیز وارد معادله شدهاند. این تنوع، محاسبات بازدارندگی را دشوارتر میکند.
•ارتباطات ناکامل: در حالی که در دوران جنگ سرد، گفتوگوها و مذاکرات منظم میان دو ابرقدرت امکانپذیر بود، امروز کانالهای ارتباطی شفاف و نهادینه برای ارسال و دریافت پیامهای بازدارنده بسیار کمتر هستند. نتیجه این وضعیت، افزایش سوءتفاهم و ابهام است.
•قدرتهای ضعیف اما سرسخت: دولتهای ضعیف دیگر به کلی بیدفاع نیستند. آنها میتوانند از تاکتیکهای چریکی، استراتژیهای پارتیزانی یا حمایت مردمی بهره ببرند تا قدرتهای بزرگ را در باتلاق درگیریهای طولانی و هزینهبردار گرفتار کنند. نمونه کلاسیک این وضعیت، جنگ ویتنام است که علیرغم برتری نظامی ایالات متحده، حضور طولانیمدت و تلفات انسانی منجر به فشار افکار عمومی و عقبنشینی آمریکا شد. از این رو، دولتهای ضعیفتر میتوانند «بازدارندگی معکوس» ایجاد کنند: با تهدید به تله انداختن مهاجم در یک جنگ فرسایشی، هزینه تجاوز را افزایش داده و او را منصرف نمایند.
انواع بازدارندگی
پژوهشگران انواع مختلفی از بازدارندگی را برحسب بازیگران و محیطها تعریف کردهاند، از جمله:
1.بازدارندگی میان قدرتهای بزرگ:
سلاحهای هستهای در این سطح عمدهترین نقش را ایفا میکنند. قدرتهای بزرگ با حفظ زرادخانههای هستهای، یکدیگر را از درگیر شدن در جنگهای تمامعیار منصرف میکنند.
2.بازدارندگی میان قدرتهای هستهای جدید:
روابط هند و پاکستان نمونهای از شرایطی است که دو رقیب هستهای تلاش میکنند از طریق تهدید متقابل، از جنگ تمامعیار اجتناب کنند، هرچند در مواردی مانند بحران کارگیل (1999) شاهد درگیریهای محدود بودهایم. این نشان میدهد که بازدارندگی کامل و مطلق نیست و جنگهای محدود میتوانند رخ دهند.
3.بازدارندگی میان قدرتهای بزرگ اتمی و قدرتهای منطقهای مسلح به سلاح کشتار جمعی:
در این فضا، قدرتهای منطقهای میتوانند با توان محدود ولی ویرانگر خود، هزینه و ریسک حمله قدرتهای بزرگ را افزایش داده، و از این رهگذر، ثبات نسبی در منطقه ایجاد کنند.
4.بازدارندگی میان دارندگان سلاح اتمی و بازیگران غیردولتی:
این حوزه دشوارترین شکل بازدارندگی است، زیرا بازیگران غیردولتی ممکن است از منطق دولت-محور تبعیت نکنند، قابل شناسایی دقیق نباشند و کمتر نگران تلافی مستقیم باشند.
5.بازدارندگی توسط بازیگران جمعی (مثلاً ائتلافها):
سازمانهای امنیت جمعی (مانند ناتو) میتوانند از طریق ارائه تضمینهای امنیتی و ایجاد هزینههای جمعی برای مهاجم، او را از حمله منصرف سازند.
بازدارندگی در شرایط نابرابر قدرت
در طول تاریخ، دولتهای قدرتمندتر معمولاً شانس پیروزی بالاتری داشتهاند؛ با این حال، سیر تحول تاریخ نشان میدهد که با گذشت زمان، دولتهای ضعیفتر توانستهاند موفقیتهای بیشتری کسب کنند. این امر نشان میدهد بازدارندگی منحصر به قدرتهای بزرگ نیست. دولتهای ضعیفتر اگر:
•از حمایت مردمی بهرهمند باشند،
•پناهگاههای امن (جغرافیایی یا سیاسی) داشته باشند،
•و فرهنگ مقاومتی مبتنی بر ایثار و شهادت را در جامعه خود ترویج دهند،
میتوانند هزینههای اقدام نظامی قدرتهای بزرگ را آنقدر افزایش دهند که آنها از مداخله منصرف شوند. نمونههای تاریخی مانند ویتنام، سومالی و حتی تجربه آمریکا در مواجهه با گروههای مسلح غیردولتی، گواه این مدعاست.
ابزارها و مؤلفههای اصلی بازدارندگی
1.توانمندیهای نظامی متعارف و نامتعارف:
حفظ توان پاسخدهی سریع و مؤثر، داشتن برتری یا توازن نظامی منطقهای، و برخورداری از تسلیحات هستهای یا سامانههای دفاع موشکی پیشرفته، همگی در افزایش اعتبار تهدیدات بازدارنده نقش دارند.
2.شفافیت و اعتبار تهدیدات:
برای موفقیت بازدارندگی، مدافع باید بهوضوح نشان دهد که در صورت حمله، قطعاً هزینههای سنگینی بر مهاجم تحمیل خواهد کرد. ابهام در اراده یا توانایی پاسخدهی، اثر بازدارندگی را کاهش میدهد.
3.ارتباطات مؤثر:
بازدارندگی بدون برقراری ارتباط روشن با طرف مقابل معنا ندارد. این ارتباط باید به گونهای باشد که مهاجم بالقوه دقیقاً بداند چه اقدامی از سوی مدافع قابل قبول نیست و در صورت انجام آن چه عواقبی در انتظارش خواهد بود.
4.منصرف کردن در کنار بازدارندگی:
گاهی صرف تهدید کافی نیست. منصرف کردن (Dissuasion) رویکردی فراتر از تهدید صرف است؛ شامل اقدامات دیپلماتیک، اقتصادی، و ایجاد ساختارهای امنیتی و اتحادهایی که تجاوز را بیمعنا یا بسیار پرهزینه کنند.
نتیجهگیری
بازدارندگی، راهبردی است که در پی جلوگیری از جنگ با افزایش هزینههای تهاجم احتمالی است. اگرچه این مفهوم در دوران جنگ سرد شکل و شمایل مشخصتری داشت، جهان امروز با پویاییها و تنوع بیسابقه بازیگران روبروست. عقلانیت دولتها، انسجام ساختاری بازیگران، قابلیتها و اراده برای اعمال تهدید، و شرایط ارتباطی همه و همه در موفقیت یا شکست بازدارندگی نقش دارند. هیچ نسخه واحد و جادویی برای بازدارندگی وجود ندارد؛ این استراتژی باید با توجه به زمینه تاریخی، فرهنگی، سیاسی و نظامی هر بحران طراحی شود. جهان پیچیده امروز میطلبد که سیاستگذاران، پژوهشگران و فرماندهان نظامی، با هوشیاری و درک عمیق از عوامل متغیر، بازدارندگی را به شکلی منعطف، چندلایه و هوشمندانه بهکار گیرند.